این دنیا هنوز خوبیای خودشو داره. حتی با وجود جنگ و کشتار و خونریزی. درسته، چند وقتیه که روزگار دوباره اون روی زشت خود را نشان داده.سلاخی کردن و اسیرکردن بی گناهان و آب بر کودکان بستن و آواره کردن سالخوردگان همه زشتی هاییه که بر سر دنیا آوار شده و دراین هیاهو،همه جا پره از مویه هایی درباره بد شدن روزگاری که خوبی از اون به اصطلاح رخت بر بسته و هر روزش بدتر از دیروزه و به قول شاعر:از ما گذشت نیک و بد اما تو روزگارفکری به حال خویش کن این روزگار نیستولی در این وانفسا که همه فکر میکنن نفس خوبی به شماره افتاده، من آن نفس گرمی که نشونه زنده بودن خوبی هاست را حس میکنم و میخوام از شکم نهنگی که تو اون گرفتار شدیم، نور
امیدی به شما نشون بدم.تو معرکه جدید بیش از هزار نفر که خیلی از اونا فقط مشغول رقصیدن بودن، به دست گروهی که سالهاست تحقیر شدن سلاخی میشن.طرفدارای گروه سلاخ شده، از روی رودربایستی این قتل عام را با شیپور پیروزی تو جنگ تبریک میگن ولی هیچ کدومشون درباره کشتن غیر نظامیا و اسیر کردن زنها و بچه ها حرفی نمیزنن. انگار که چنین اتفاقی اصلا نیفتاده و مهمتر اینکه هیچ کس این کشتار را گردن نمیگیره و همه قسم حضرت عباس میخورن که تو این پیروزی به زعم خودشون باشکوه کوچکترین دخالتی نداشتن.از اونطرف گروه سلاخی شده که خودش هم ید طولانی یی تو سلاخی کردن داره، زخم خورده و عصبانی به دنبال انتقامی سخت از دشمنه و انتظار داره همه دوستاش تو این انتقام به اون کمک کنن و البته اولش، حمایت بیشتر دوستاش را تو جیب داشت ولی به محض اینکه بمبهای انتقامش جون اولین کودک دشمن را میگیره، دوستاش چنان مردد میشون و پشتش را خالی میکنن که مجبور میشه راه آبی را که رو زنان و بچه ها بسته، همون دشمنی باز کنه که عز غزلی از سعدی...
ما را در سایت غزلی از سعدی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mohsenheydari259 بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 14:47